ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هویّت چیست؟ اول از همه اینکه هویّت یک فرآیند است نه یک چیز «یافت شدنی». شاید بتوان آن را به رد پایی تشبیه کرد که تمدن در طول حرکتش در تاریخ از خود بجا میگذارد. این رد پا همان فرهنگ، یا هویّتِ آن تمدن است. دوم اینکه هویّت به سبب فرآیند بودنش نمیتواند مصنوع باشد. ما هویّت مان را در مواجهه با آنچه که تصور میکنیم مشکلات واقعی مان است، سر و شکل میدهیم. فی المثل اروپاییها پیشروان انقلاب صنعتی بودند، بی آنکه دل نگران هویّت خود باشند. این کشورها به سبب کوششهایشان در این زمینه، ثروت بسیاری اندوختند امّا همچنان فرانسوی، انگلیسی یا آلمانی باقی ماندند. سوم اینکه هویّت امری خود آگاه نیست. مثلاً شاید بتوانیم درباره منطق فرانسوی (فرانسوی بودن) سخن بگوییم امّا مردم فرانسه نمیکوشند این منطق را به دست آورند بلکه صرفاً تلاش میکنند معقول و منطقی باشند. این ما هستیم که میگوییم: «فلان چیز خیلی فرانسوی است». ما با ادراک خود و محیط مان است که هویّت خویش را مییابیم. هر کوششی برای میانبر زدن و کوتاه کردن این فرآیند فهم یا ساختن و جعل هویّت، لاجرم به زیان همه ما خواهد بود. این کار نوعی فریب و تقلب، یا نوعی علامت دادن است. «علامت» آشکارا با «نماد» تفاوت دارد، چرا که تلویحاً متضمن نوعی واکنش از سنخ واکنش پائولوفی است؛ یعنی واکنشی است مجعول. همچنان که شخصی پرچمی را تکان میدهد و دیگران از جا میپرند و ادای احترام میکنند. اگر یک معمار پس از آنکه دور دنیا را گشت ناچار شد به هند بازگردد، و کوشید در آنجا عین همان ساختمان شیشه ای را بسازد که در نیویورک دیده بود، تنها و تنها دست به انتقال علامتها زده است. امّا از آن طرف، اگر همین فرد اصول معماری را اخذ کند و آن را بر مجموعه کاملاً متفاوتی از مواد، شرایط اقلیمی، آداب و رسوم و سنتها اعمال کند، ممکن است بنایی معاصر بسازد که سراپا از شیشه نباشد امّا با محل مورد نظر، و در نتیجه به هویّت، بسیار متناسب باشد.